تکست آهنگ "در ستایش هیچ کس "... 21/5/85 وقتی می رفت تو خیابون شاهد همه چی بود شاهد زمین کثیف و هوای پر از دود چهره هایی خندون و چشمهایی مریض و کبود آدمهایی مسیحی و مسلمون و حتی جود
وجودشو گرفته بود معمایی بی معنا نگاه اون گذر می کرد بین همه ی آدمها سختیها و رنجهایی که می کشیدن یه تصویر عکس غم انگیزی از مردم بی کس و تنها
پرده هایی می دید که مینداختن همش جدایی غروبهایی که زندونو می کرد واسش تداعی چشمهای سیاهی که از گریه شده بود ضعیف ضجه هایی بی رمق و دلهایی پیر و نحیف
یه شب نشسته بود رو تخت و فکر می کرد به خوبی به بدی و با خودش گفت سروش تو باید بخونی تصمیمشو گرفته بود اون شب رو تخت چوبی آره تویی قهرمان این جنگ سخت و خونی
با کلمات بازی می کرد تو تاریکی، تو تنهایی توی شبای مهتاب و زیر نور طلایی کارش شده بود نوشتن تو سرما و تو گرما بخونه و باشه واسه همه دردها یه رهایی
قافیه ها جلو می رفت تو ذهنش و خیالش می نوشت از دعواها و جداییها و سازش روزها شب میشد و شبها با سپیده میشد صبح اما انگار توان اون نداشت یه ذره کاهش
آره شروع کرد به خوندن، گلایه کردن بی ترس افکار اون یکی شد و حرفهاش بی حد و بی مرز صدای محکمش مینداخت تو دل هر کسی وحشت اینجا شروع شد قصه ی قهرمان ما هیچکس
یه مسیر طولانی و هیچکس بود اول راه راهی که جاده اش پر بود از سنگهای خشن و چاه زخمی می شد پاهای اون، بلند میشد دوباره راه می افتاد و می دونست این رسم روزگاره
حرفای اون پخش شد بین ترسوها و دلیرها بین دخترها و پسرهای جوون و پیرها حرفاش شده بود واسه ی همه یه جور معجزه سروش لشکری شدش بت rapper های ایران |